سفرنامه مالزی
سفرنامه مالزی
اوایل اردیبهشت ماه بود که هوای بهاری از پس گلهای بهشتی با عطر دلانگیز خود از حیاط کوچکمان مرا به فکر سفری برای رهایی از روزمرگی انداخت و تصمیم گرفتم سفری خاطرهانگیز برای خودم تدارک ببینم تا کمی از هیاهوی جهان فارغ شوم و فقط به زیباییهای جهان هستی بیاندیشم. به دنبال همسفری بودم که همه جوره مرا همراهی کند و با او کلی خوش بگذرانم. خوش بختانه مادر من مانند همه مادران مهربان سرزمینم که همراه همیشگی فرزندانشان هستند بدون هیچ عذر و بهانهای پیشنهاد همراهی من را قبول کرد و در کوتاهترین زمان ممکن به انجام امور سفر پرداختیم. چند روز طول کشید تا تحقیق کوچکی در مورد مقاصد و کشورهای مختلف انجام دهم سرانجام با راهنمایی دوستان و کارمندان آژانس هواپیمایی و با توجه به بودجهای که داشتم و مشورت با مادرجان تصمیم نهایی را گرفتیم که برای یک هفته سفری به آن سوی آبهای شرق دور با آب و هوا و طبیعتی بینظیر داشته باشیم و به این منظور تور لحظه آخری مالزی را انتخاب کردیم.
پرواز ساعت ۲۲:۳۰ بود و باید سه ساعت قبل به فرودگاه بینالمللی امام خمینی میرفتیم تا بتوانیم به راحتی از گیتهای امنیتی، کنترل چمدان، دریافت کارت پرواز و گیت کنترل پاسپورت عبور کنیم و به سالن انتظار آخر برسیم. چون مسافرت ما در فصل شلوغی از سال نبود زمان ۳ ساعته برای حضور در فرودگاه مناسب بود. توصیه می کنم اگر در تابستان یا عید که تعداد مسافران زیاد است سفر میکنید حتما زمان بیشتری در نظر بگیرید تا به مشکل برنخورید. پرواز ما دقیقا سر وقت انجام شد و به راحتی سوار هواپیما شدیم، چون پرواز تقریبا ۸ ساعت طول میکشید ترجیح دادیم زمانی را استراحت کنیم تا خستگی بدنمان رفع شود. بعد از یک ساعت از شروع پرواز مهمانداران عزیز شروع به پذیرایی کردند و شامی به طبع ذائقه ایرانی برای ما سرو کردند. بعد از کمی استراحت مجدد لحظه طلوع آفتاب رسیده بود و دیدن منظره بینظیر افق طلایی خورشید از میان ابرهای سفید یکی از صحنههایی است که همیشه در خاطرم خواهد ماند و از یادآوری آن حسابی لذت می برم.
روز اول سفر به مالزی – رسیدن به هتل و بازدید از فروشگاه زنجیره ای جاینت: (Giant)
بالاخره بعد از ۸ ساعت پرواز به فرودگاه بینالمللی و بسیار عظیم شهر سر سبز کوالالامپور رسیدیم بعد از گذر از گیتهای کنترل پاسپورت و تحویل چمدان به خارج از فرودگاه رفتیم و تور لیدر را که به دنبال ما و سایر مسافران آمده بود دیدیم و با اتوبوس به هتل رفتیم. تور لیدر فارسی زبان در راه رسیدن به هتل برای ما توضیحاتی در مورد کشور مالزی و تاریخچهاش و نیز سایر مواردی که دانستن آن به ما کمک میکرد را بیان کرد. بعد از رسیدن به هتل و گرفتن اتاق تصمیم گرفتیم ابتدا سری به رستوران کنار هتل بزنیم نهار حسابی بخوریم و بعد به هتل بازگشتیم و تا نزدیک عصر استراحت کردیم. چون اعتقاد دارم باید از هر لحظه سفر استفاده کرد و وقت را نباید به خوابیدن و تنبلی تلف کرد حاضر شدیم و سری به فروشگاه جاینت (Giant) که از فروشگاه های زنجیرهای مالزی است زدیم چون از هتل محل اقامت ما فاصلهای نداشت و با پیادهروی کوتاهی در شهر خرم و زیبای کوالالامپور از آنجا دیدن کردیم، قیمت اجناس به دلیل اینکه مارک دار نبودند خیلی مناسب و اقتصادی بود و در کنار تور ارزان مالزی واقعا ترکیب خوبی بود. در راه بازگشت به هتل شام را در رستوران زنجیرهای مک دونالد (McDonald's) خوردیم که در همه جای شهر کوالالامپور شعبه دارد و با قیمت های مناسب و کیفیت عالی در دسترس است.
روز دوم گردش در مالزی – دیدار از برجهای دو قلوی پتروناس، پارک: KLCC و آکواریوم کوالالامپور
روز دوم ما با صرف صبحانهای کامل به صورت بوفه و متنوع آغاز شد همه چیز در آن صبحانه پیدا میشد. طبق برنامهریزی که روز گذشته با لیدر کرده بودیم قرار بود که امروز به تور شهری که توسط لیدر برگزار میشد برویم. سر ساعت مقرر شده لیدر با اتوبوس به دنبال ما آمد و ما را به بازدید از برجهای دو قلو پتروناس (Petronas Towers) برد ، برجهای پتروناس برجهای دو قلوی بهم چسبیدهای هستند که در ۸۸ طبقه مرتفعترین برج دوقلوی جهان نام گرفتهاند و در طبقات ۴۱ و ۴۲ توسط پلی که این دو را بهم وصل میکند مرتبط هستند. اطراف برجهای پتروناس پارک بزرگ و مشهور مالزی بود که با مساحتی بسیار زیاد، درختان و پوشش گیاهی استوایی و مرتب فضای جالبی برای پیادهروی و عکس گرفتن بود. بعد از گردشی در طول پارک بزرگ KLCC به کنار آب نماهای زیبای کنار برجها آمدیم و از دیدن رقص آب و رقص نور تماشایی آنها لذت بردیم.
کمکم وقت نهار نزدیک شده بود و حسابی گرسنه بودیم که لیدر ما را به فوت کرت برجها راهنمایی کرد و با تنوعی از رستورانها مواجه شدیم که ما ترجیح دادیم مرغهای سوخاری KFC را امتحان کنیم و بعد از صرف غذا از انتخاب خود کاملا راضی بودیم. بعد از نهار به اکواریوم بزرگ KLCC که یکی از زیباترین جاذبههای گردشگری مالزی است رفتیم که برای ورود به آن باید بلیت تهیه میکردیم (بلیت برای هر نفر حدودا ۴۰ رینگیت بود) و سپس از دالان شیشهای وارد آکواریوم شدیم، از جذابیت و رنگآمیزی ماهیها و کوسههایی که در عمقهای مختلف آکواریوم در کنار هم زندگی میکردند هر چه بگوییم کم گفتهایم، قسمتهایی از آکواریوم مانند تونل بود که با راه رفتن در آن میتوانستیم از نزدیک مار ماهیها و سفرهماهیهای کوچک و بزرگ را ببینیم، هر چند دقیقه یک سفره ماهی بزرگ از سقف تونل شیشهای عبور میکرد و با وسعتی که داشت بالای سر ما را تاریک میکرد.
هر قسمت از آکواریومها با آبزیان مختلف آبهای شور و شیرین پر شده بودند که همزیستی مسالمت آمیز با هم دارند، از دیدن زیباییهای خالق یکتا که در این موجودات نمودار بود سیر نمیشدیم ولی مجبور بودیم زمان را برای گشت و گذار در مراکز خرید برج نگه داریم پس بعد از تماشای همه آکواریومها به درب خروجی رفتیم که آنجا فروشگاه بزرگی از وسایل تزیینی دریایی مانند صدف و خرچنگ و ... بود و برای یاد بود از این آکواریوم صدف سفید زیبایی خریداری کردیم. خب بعد از خروج از آکواریوم رسیدیم به قسمتی که من عاشقش هستم یعنی خرید!. لیدر به ما حدود ۲ ساعت زمان داد تا بتوانیم به مرکز خریدی که دقیقا به برجهای دوقلو چسبیدهاند برویم و خرید کنیم، ما هم بدون فوت وقت به پاساژ بزرگ و خیلی شیک رفتیم. همه چیز در این پاساژ پیدا میشد ولی قیمتهای اجناس نسبتا خیلی بالا بود. البته همه مغازهها اجناس مارک دار و برند داشتند. خب بالاخره شیکپوشی خرج هم دارد. ما تقریبا دو طبقه از پاساژ را گشتیم و بیشتر به تماشای اجناس پرداختیم یا در واقع پاساژگردی کردیم و توانستیم از یک مغازه که تخفیف خیلی خوبی زده بود چند تکه لباس و کفش بخریم که با تخفیف ۴۰ تا ۵۰ درصد تقریبا قیمتهای مناسبی داشتند. زمان ما داشت تمام میشد.
سعی کردیم خودمان را به جایی که با لیدر مقرر کرده بودیم یعنی درب ورودی پاساژ برسانیم تا از اتوبوس جا نمانیم بالاخره سوار بر اتوبوس شدیم و به هتل برگشتیم. در راه برگشت از لیدر خواستم که ما را نرسیده به هتل و دم درب رستورانی که در مسیر بود پیاده کند تا شام بخوریم و بعد به هتل برگردیم. به یک رستوران با غذاهای محلی رفتیم چون میخواستیم غذاهای مالزی را امتحان کنیم اکثر غذاها دریایی هستند و به صورت سوشی، کبابی، آب پز، خوراک و سوپ درست میشوند من و مادرم ترجیح دادیم ماهی کباب شده بخوریم با پلو که بهتر است بگم هیچ پلویی پلوی ایران نمیشود. به خاطر نوع برنج اینجا و نوع طبخ آنها خیلی باب دل من نبود اما خب چارهای هم نداشتیم، قیمت انواع غذاها در مالزی تقریبا مناسب است و با هر بودجهای میتوان غذا خورد. بعد از صرف غذا هم با تاکسی به سمت هتل برگشتیم. در ضمن هتل ما یکی از مقرون به صروفهترین هتل های مالزی بود.
روز سوم گشت و گذار در مالزی – دیدار از غار باتو یا باتو کیو کوالالامپور:
از امروز دیگه برنامه گردش و بازدیدها دست خودمان بود و باید با یک برنامهریزی کامل و از پیش تعیین شده به سایتهای گردشگری میرفتیم، من قبل از سفر در ایران در مورد جاذبههای مالزی تحقیق کرده بودم و دوست داشتم جاذبههایی که تعریفش را خواندم بودم از نزدیک ببینم. تصمیم ما بر این بود که در ابتدای روز به جاذبههایی که مسافت بیشتری از هتل ما دارند برویم. به این دلایل که این جاذبهها اکثرا صبحها تا بعد از ظهر باز هستند و برای اینکه خاطر مسافت زیاد برای برگشت به مشکل برنخوریم. برای امروز برنامهریزی کردیم که به غارهای باتو یا باتو کیو (Batu Caves) برویم. خوشبختانه سیستم حمل و نقل عمومی در مالزی بسیار سریع است و به راحتی در دسترس همگان قرار دارد، برای رفتن به غارهای باتو هم میتوانستیم از مترو استفاده کنیم و هم اینکه با تاکسی به آنجا برویم، تصمیم گرفتیم برای رفتن از مترو استفاده کنیم و در موقع برگشت با تاکسی بیایم. به نزدیک ترین ایستگاه مترو رفتیم و بلیت تهیه کردیم، غارهای باتو در ۱۳ کیلومتری کوالالامپور قرار دارند و باید یک خط مترو عوض میکردیم تا به غار برسیم ایستگاه مترو باتو کیو با همین نام بود و دقیقا کنار درب ورودی غار بود که از مترو خارج شدیم، هوای گرم و ابری کمی ما رو اذیت میکرد که با نوشیدن آب خنک کمی سرحال شدیم در ابتدای ورود مجسمه طلایی رنگ که خدای مورگان نام داشت و به عنوان نماد نگهبان از غار شهرت داشت توجه همه را به خود جلب میکرد، در محوطه جلوی غار پر از میمون و پرندگانی بودند که به حضور آدمها عادت داشتند و بدون ترس از ما در کنار ما راه میرفتند و منتظر خوراکی بودند، کبوترها هم دسته دسته در حیاط پرواز میکردند و به زمین مینشستند تا از دانهایی که برای آنها ریخته بودند بخورند. در بخش دیگر محوطه معبد و مجسمهای سبز رنگ وجود داشت که مرتاضها و هندیها در کنار آنها با لباس و آویزهای مخصوص مشغول دعا خواندن بودند.
این غار به نوعی یک زیارتگاه برای هندوها به حساب میآید و در واقع بزرگترین زیارتگاه هندوها در جهان است که خارج از هندوستان قرار دارد. توسط یک تاجر هندی معبد بزرگی در داخل غار ساخته شده و به خدای مورگان پیش کش شده است. همه ساله مراسم، مناسک و فستیوالهای مذهبی زیادی در آن برگزار میشود پس دیدن تعداد زیادی هندی در آنجا بیعلت نبود، صدای آواز و مناجات آنها با لباسها و تاجهای مخصوص به خودشان بسیار جالب و دیدنی بود که چقدر خالصانه از ته دل به دعا و طلب بخشش مشغول میشوند. تقریبا حدود ۲۷۲ پله پیش روی ما بود تا به غارها برسیم. سعی کردیم خیلی آهسته از پلهها بالا برویم و در حین بالا رفتن هم از منظره بسیار زیبای پایین لذت ببریم و هم عکسهایی یادگاری با میمونهایی که دنبال ما میآمدند و هر لحظه منتظر خوراکی بودند که برای آنها بریزیم بیندازیم، بعضی از میمونها بسیار آرام بودند و فقط از دور ما را نگاه میکردند ولی بعضی به سمت ما حملهور میشدند و هر پلاستیک یا وسیلهای که در دست ما بود را برای یافتن خوراکی میکشیدند و اگر غافل میشدیم از دستمان رفته بود. ما از مغازه پایین غار چیپس برای میمونها خریده بودیم که در طول مسیر به آنها بدهیم، میمونها جزو اولین ساکنانی بودهاند که این غار را برای زندگی کشف کردهاند به همین دلیل این غار به غار میمونها هم معروف است. بالاخره با هر سختی و مشقتی که بود خودمان را به غار رساندیم و نسیم خنکی که از سمت غار میآمد گرمای هوا را کمی قابل تحمل میکرد. داخل غار یک معبد بسیار بزرگ بود که هندیها دور آن جمع شده بودند و دعا میکردند. سقف غار باز بود و شاخههای درختان از سقف آن سرک میکشیدند که تماشای آسمان آبی از سقف غار بسیار زیبا و دل انگیز بود. چند قطعه عکس یادگاری انداختیم و به سمت قسمت دیگر غار رفتیم که موزه آثار هنری و مجسمهها و نقاشیهای مخصوص هندیها در آنجا قرار داشتند. برای دیدن موزه لازم به تهیه بلیت بود که ۵ رینگت بابت آن دادیم و بلیتها را تهیه کردیم و از آثار زیبای آن مکان دیدن کردیم. برای من دیدن این حجم از مجسمه و تندیس از خدایان مورگان و سایر خدایان با تزیئینات و گل آراییهایی که از در و دیوار آویزان شده بودند بسیار جالب بود. بعد از بازدید از غارها از مغازههای جلوی غار که وسایل و مجسمههای کوچکی برای تزئینی و سوغاتی داشتند دیدن کردیم و گردنبند کوچک گل دار خریدیم تا یادبود غار باتو برای آینده باشد. آهسته تمام پلههایی را که بالا رفته بودیم را پایین آمدیم و با میمونها بازی میکردیم و در همین حین به آنها خوراکی میدادیم. هوا نزدیک به غروب خنکتر میشد و بسیار مناسب عکاسی شده بود. عکسهای یادگاری را انداختیم و به سمت ایستگاه تاکسی رفتیم و به سمت مرکز شهر یک تاکسی دربست گرفتیم. بعد از رسیدن به کوالالامپور به یک رستوران عربی رفتیم و غذای معروفشان یعنی شاورما را سفارش دادیم که واقعا خوشمزه و لذیذ و خیلی پر انرژی بود که مزه آن هنوز زیر زبانمان است.
روز چهارم گشت و گذار در مالزی – دیدار از باغ پرندگان کوالالامپور:
روز چهارم هم مثل روزهای قبل بعد از بیدار شدن و آماده شدن به رستوران هتل سر زدیم و صبحانهای مفصل خوردیم تا در طول روز بتوانیم حسابی گردش کنیم. برای این روز بازدید از باغ پرندگان یا Bird Park را در نظر گرفته بودیم، باغ پرندگان در واقع جنگلی است سر پوشیده که پرندگان در آن آزادانه زندگی میکنند، جنگلی که وسط شهر است و با طی مسیر خیلی کوتاهی از مرکز شهر به راحتی قابل دسترس است. ما برای رفتن به پارک پرندگان از تاکسی استفاده کردیم و بعد بلیت ورودی که ۵۰ رینگیت بود را خریداری کردیم و به داخل باغ رفتیم. از همان ابتدای ورود با بهشتی از پرهای رنگین و خوش نگار روبرو شدیم، انواع پرندگان مختلف که اکثرا بومی مالزی بودند در این پارک که روی آن با توری پوشیده شده بود به راحتی پرواز میکردند.
حیرتانگیزترین و بینظیرترین پرندگان با بالهایی خوش رنگ و طراحی شده به دست خدای خالق از نزدیکی قابل مشاهده بودند، وسعت پارک خیلی زیاد بود در حدود ۸.۵ هکتار و حدود ۳۰۰۰ نوع پرنده مختلف در آن وجود داشتند. پارک پرندگان کوالالامپور چند بخش داشت در بعضی از بخشها پرندگان آزادانه پرواز میکردند و بعضی دیگر مثل طاووس و شتر مرغهای مختلف در قفس بزرگی بودند و بخش دیگری نیز مخصوص جوجه کشی بود که میتوانستیم جوجههایی که تازه سر از تخم بیرون میآورند را بیینیم. در قسمتی از باغ پرندگان شو یا برنامه جالبی توسط پرندگان آموزش دیده برای بازدید کنندگان در معرض نمایش بود و ساعت اجرا حدود ۳ ساعت بود و در زمان اجرا برنامه جمعیت خیلی زیادی جمع میشدند. بنابرین بهتر است از ابتدای برنامه آنجا باشید تا بتوانید از تمام قسمتها لذت ببرید. حوضچههای خیلی زیبا که با ماهیهای رنگین جلب توجه میکردند نیز قابل توجه گردشگران بودند، در قسمتی دیگر از باغ پرندگان را روی دست و شانه یا سر شما میگذاشتند که بتوانید عکس بگیرید و بابت هر عکس مبلغی را دریافت میکردند، از دیگر جذابیتهای پارک پرندگان درختان سر به فلک کشیده و پر شاخ و برگی بودند که با تنومندی تمام ریشه در خاک و شاخه در آسمان کشیده بودند و پرندگان را آشیان میدادند درختانی استوایی که جنگل را با زیبایی خود جلا بخشیده بودند. داخل باغ پرندگان رستوران و مغازه و سوپر مارکت وجود دارد که هر لحظه گرسنه یا تشنه شدید میتوانید از خوردن و نوشیدن در کنار این رنگینپرها لذت ببرید. ما تا حدود ساعت ۳ در باغ پرندگان از تماشای نقاشی خداوند بر بالهای پرندگان لذت بردیم و به Lak Garden که در نزدیکی باغ پرندگان بود رفتیم. باغی بسیار حیرتانگیز و خوشمنظره که طیف گستردهای از درختان استوایی و جنگلی با نظم و ترتیب خاصی در کنار هم تزیین شده بودند و هر بینندهای را از تماشای این همه زیبایی شگفت زده میکردند. در وسط باغ نیز دریاچه نیلگون پر از نیلوفرهای آبی بود و انعکاس نقش شاخه و برگهای درختان در این دریاچه بر جذابیت باغ میافزود. بازدید از این باغ رایگان بود و ما هزینهای برای این بابت پرداخت نکردیم. در جاده انتهاییLake Garden باغ آهوها بود که بازدید از آن نیز رایگان بود و با توجه به وقت کمی که داشتیم تصمیم گرفتیم بازدید کوتاهی از آن داشته باشیم. باغی که زیستگاه گونههای مختلف آهو و گوزنهای زیباست که میتوانستیم به راحتی به آنها نزدیک شویم، آنها را در آغوش بگیریم و نوازش کنیم و با دستان خودمان به آنها غذا بدهیم و عکس بگیریم. این پارک تمام گونههای کمیاب گوزن مانند گوزن زرد را در خود جای داده بود و با فضایی بسیار سر سبز و دل انگیز جذابیت روز ما را کامل کرد. حسابی خسته و البته خیلی خوشحال بودیم از اینکه این حجم از زیبایی جهان را در یک روز از نزدیک دیدیم و لمس کردیم به مرکز شهر برگشتیم و شام را در رستوران مک دونالد صرف کردیم و به هتل برگشتیم تا استراحت کنیم و برای روز بعد انرژی داشته باشیم.
روز پنجم سفر به مالزی – رفتن به باغ وحش نگارا در کوالالامپور و آکواریوم تانکا عبد الرحمن:
قبل از مسافرت به کوالالامپور در مورد باغ وحش نگارا یا همان Zoo Negara هم خیلی تعریف شنیده بودم و با تحقیقی که در اینترنت کرده بودن خیلی علاقهمند شدم که این جاذبه را از نزدیک ببینم و با حیوانات آن عکس یادگاری بگیرم. برای رفتن به باغ وحش هم میشد از هتل تاکسی گرفت و هم میتوانستیم مسیری را با قطار یا اتوبوس طی کنیم و از ادامه مسیر با تاکسی به باغوحش برویم. در نهایت چون باغ وحش نگارا در خارج از شهر است ترجیح دادیم از دم درب هتل تاکسی بگیریم. بعد از طی ۱۳ کیلومتر درجادههای پر پیج و خم و بسیار زیبا و خیرهکننده از مرکز شهر به باغ وحش رسیدیم و بلیت ورودی را که ۳۸ رینگیت بود تهیه کردیم و به داخل رفتیم، در ابتدای ورودی باغ وحش ونهایی بودند که بازدیدکنندگان را سوار میکردند و با گرفتن مبلغ ۵ رینگیت باغ وحش را دور میزدند تا مسافران به راحتی بتوانند از همه قسمتها دیدن کنند. ما تصمیم گرفتیم پیاده برویم و اگر در میان راه خسته شدیم سوار ون شویم.
حیوانات باغوحش آزادانه در پارک زندگی میکردند. فقط حیوانات وحشی و حیواناتی که ممکن بود به انسانها آسیب برسانند در قفس نگهداری میشدند و برای هرگونه از حیوانات فضا را به شکلی که نزدیک به اقلیم زندگیشان بود طراحی کرده بودند تا بتوانند به راحتی به ادامه حیات بپردازند. انواع پرندگان، خزندگان، پستانداران، دو زیستان و آبزیان مختلف در این باغ وحش عظیم پیدا میشد. از گونههای نایاب و کمیاب گرفته تا گونههایی عجیب و دیدنی، راه رفتن در فضایی به این صورت که حیوانات در کنار آدمها آزادانه راه میروند و غذا میخورند حس جالبی بود که هر شخصی که به مالزی سفر میکند باید آن را تجربه کند. از حیواناتی که جذابیت پارک را چند برابر میکردند زرافه و فیلها بودند که با اقتدار تمام در پارک قدم میزدند و خود نمایی میکردند. دو سانس در روز نمایش حیوانات را برگزار میکردند و نمایش فیلها در ساعت ۱۰:۳۰ و ۱۴:۳۰ برگزار میشود اگر علاقمند به تماشای آن هستید حتما زودتر در محل آمفی تئاتر فیلها حاضر باشید.
آکواریوم نگارا به اسم آکواریوم تانکا عبد الرحمن (Tunku Abdul Rahman Aquarium) بیش از ۸۰ نوع ماهی و مار ماهی و آبزی را در خود جای داده و از جمله زیباترین آکواریومهای دنیاست که ما چون از آکواریوم KLCC دیدم کرده بودیم ترجیح دادیم دیگر به آکواریوم نرویم و از حیوانات دیگر بازدید کنیم. بعد از مدتی پیاده روی تصمیم گرفتیم سوار ون بشویم و بقیه باغ وحش را با ون بگردیم. ۵ رینگت به راننده ون دادیم و سوار شدیم، راننده ون هر چند دقیقه یکبار نگه میداشت تا پیاده شویم و با حیوانات عکس بگیریم. از دیگر حیوانات نایاب باغ وحش میمونهای دراز دست و اورانگوتانها بودند که تماشای بازی کردن آنها لذت خاصی داشت. شنبه شبها برنامه بازدید شبانه از حیواناتی که در شب فعالیت میکنند برقرار بود و که ما متاسفانه نتوانستیم از آنها دیدن کنیم. داخل باغ وحش رستوران و سوپر مارکت و تعداد زیادی مغازه دارد که سوغاتی و هدایا جهت یاد بود میفروشند. بعد از اینکه تقریبا از همه بخشهای باغ وحش دیدن کردیم تصمیم به برگشت گرفتیم و باز هم با تاکسی مسیر برگشت را آمدیم و از راننده خواستیم که ما را به یکی از رستورانهای KFC ببرد تا شام را آنجا بخوریم بعد از صرف شام هم با کلی خستگی به هتل برگشتیم.
روز ششم گشت و گذار در مالزی - دیدار از محله چینی ها و محله هندی ها:
خب تقریبا داشتیم به روزهای آخر سفرمون نزدیک میشدیم و من سعی میکنم در برنامهریزی که برای گشت و گذار سفر میکنم خرید کردن و بازدید از مراکز خرید رو برای روزهای آخر بگذارم. امروز هم مثل روزهای قبل صبحانهای کامل از انواع خوراکهای مالایی، آسیایی و بینالمللی صرف کردیم و تصمیم گرفتیم که از دو محله دیدن کنیم یکی محله چینیها و دیگری محله هندیها. برای رسیدن به محله چینیها از مترو شهری استفاده کردیم و بعد از اینکه از مترو پیاده شدیم با طی مسیری ۱۰ دقیقهای به محله چینیها (Chinatown) رسیدیم. محلهای پر از رنگهای پر زرق و برق و گیرا که شور و هیجان زندگی در آن به طور کامل محسوس بود. صدای موزیکهای چینی با بوی غذاهای خیابانی که در دکههای کوچک درست میکردند و تزییناتی که از مغازهها آویزان بود همگی چین کوچکی در مالزی بر پا کرده بودند. همه نوع جنسی که فکرش را بکنید در مغازهها و فروشگاهها موجود بود که تازه میتوانستیم با فروشندهها نیز چانه بزنیم و تخفیف بگیریم. هر کس با هر بودجهای که دارد میتواند هر چه که بخواهد بخرد چون قیمتهای مختلفی و درجهبندی کیفی مختلفی داشتند و بازارشان پر از اجناسی بود که از مارکها و برندهای مطرح دنیا کپی شده بودند. علاوه بر سبک زیبای مغازههای محله چینیها معبدهایی که در این منطقه وجود داشت نیز گردشگران را به سمت خود جذب میکردند و بازدیدکنندههای زیادی داشتند.
محله چینیها شبها نیز فعال است و مانند روز پر هیاهو و پر جنب و جوش است تا کسانی که در طول روز موفق نشدند خرید کنند در شب این کار را انجام دهند. علاوه بر اینها چند سالن ماساژ در محله چینیها وجود داشت که بعضی از سالنهای آن اختصاصا پاهای خسته گردشگران را که مدت زیادی در حال خرید بودهاند ماساژ میداد. هر چقدر خواستم خودم را متقاعد کنم که از غذاهای چینی امتحان کنم نتوانستم و ترجیح دادم یک نوع شیرینی که دکههای خیابانی میپختند را امتحان کنم که البته پشیمان هم نشدم. خب بازدید از محله چینیها هم تمام شده بود و میخواستیم که به محله هندیها برویم که از آنجا خیلی دور نبود و در قسمت شمالی محله چینی ها قرار داشت با پیادهروی کوتاهی به آنجا رسیدیم که از دور مغازههای هندی چشمک میزدند. محله هندیها در واقع خیابانی کوچک است که برای هندیهای مالزی وسایل مورد نیازشان را فراهم میکند و از محله چینیها کوچکتر است. لباس های مخصوص هندیها، ساری، پارچه، جواهرات و ادویههای مخصوصشان رنگ و روی خاصی به این بازار داده است و معابد و مساجد آن چشم نوازی میکنند.
بعد از بازدید از محله و خرید مقداری ادویه تصمیم گرفتیم که به یک مرکز خرید بزرگ برای خرید لباس برویم، تعریف مرکز خرید Times Square را از دوستانم خیلی شنیده بودم پس بیدرنگ یک تاکسی گرفیتم و به آنجا رفتیم. این مرکز خرید بسیار بزرگ در چندین طبقه که همه چیز در آن پیدا میشد از قیمتهای مناسب و اجناس تخفیف خورده تا لباسهای مارکدار همه نوع سلیقهای را پوشش میداد. حسابی گشتیم و تمام وسایل و سوغاتی را که میخواستیم خریدم. اکثر مراکز خرید مالزی از ساعت ۱۰ صبح تا ۲۲ باز هستند و تا آخر وقت خرید کردیم و در قسمت فود کورت مجموعه شام را در فست فود مک دونالد صرف کردیم و به هتل بازگشتیم.
روز آخر گشت و گذار در مالزی – بازگشت به ایران:
خب دفتر سفر به مالزی هم به انتها رسید. روز آخر بود و باید خودمان رو برای برگشت به کشور عزیزمان ایران آماده میکردیم. از جهتی خوشحال بودم که به وطن بر میگردم و از طرفی دیگر آنقدر به من خوش گذشته بود که دوست داشتم بیشتر بمانم ولی خب چارهای نبود و باید باز میگشتیم. مثل هر روز صبحانه را در هتل خوردیم و برگشتیم به اتاق تا وسایلمان را در چمدانها بچینیم و البته یک مقدار جای خالی گذاشتیم که شاید وسیله دیگری خرید کنیم. بعد از چیدن چمدانها دیدیم وقت زیادی تا ساعت پرواز داریم به مرکز خرید کنار هتل رفتیم و چیزهایی که جا مانده بود را خریدیم و آخرین وعده غذایمان را نیز خوردیم و به هتل برگشتیم تا لیدر به دنبالمان بیاید و ما را به فرودگاه برساند.
سخن آخر:
کشف زیباییهای دنیا و تجربیات با سفر و گردش میسر است. به نظر من هر چقدر سفر کنیم و برای مسافرت پول خرج کنیم کم است چون شخصا بسیار علاقهمند به مسافرت هستم. مالزی کشوری بسیار زیبا و رویایی است که تمامی سلیقهها را راضی نگه میدارد و برای همه جذاب است و در واقع انگار با سفر به مالزی به کشورهای همسایه نیز سفر کردهاید. مردمانی بسیار خونگرم و مهماننواز دارد و تقریبا همه افراد به زبان انگلیسی تسلط دارند البته با کمی لهجه. سیستم حمل و نقل عمومی مالزی بسیار پیشرفته و ارزان است و همه نقاط شهر را پوشش میدهد. تاکسی نیز در تمام سطح شهر وجود دارند و بر اساس کیلومتر شمار کرایه محاسبه میشود، تمام جاذبهها و مراکز خرید باجه تبدیل ارز دارند و از این بابت خیلی راحت هستید. در انتهای مطالب متذکر شوم که تمام تعاریف بنده از جاذبهها و غذاها کاملا سلیقهای است و اگر در راستای سلیقه شما نیست عذر مرا پذیرا باشید و اینکه در صورت نارسایی کلام به بزرگواری خودتان مرا ببخشید. در آخر اگر میخواهید از تجربه سفر دیگر هموطنانمان به مالزی با خبر شوید یا اگر دلتان میخواهد تجربه سفر خودتان به مالزی را با دیگران به اشتراک بگذارید به قسمت سفرنامه مالزی مراجعه کنید. در ضمن برای به دست آوردن اطلاعات دقیق در مورد سفر به مالزی به قسمت راهنمای سفر به مالزی مراجعه کنید. برای به دست آوردن آگاهی و اطلاع از تور مالزی توریاب و دیگر تورهای کشورهای دیگر به توریاب مراجعه کنید.
نظرات کاربران